238) سوره اعراف (7) آیه 18 قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُما
بسم الله الرحمن الرحیم
238) سوره اعراف (7) آیه 18
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ
ترجمه
فرمود: سرافکنده و مطرود از اینجا بیرون شو؛ قطعاً هرکس از آنها تو را پیروی کند، جهنم را از شما همگی پر میکنم.
نکات ترجمه
«مَذْؤُماً»: اسم مفعول از ماده «ذأم» است که دلالت بر عیب و ناخوشایندی میکند (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص368) و تقریبا هم معنای کلمه «مذموم» است با این تفاوت که مذموم و مذمت در مورد مطلق عیبها به کار میرود اما «مذئوم» عیبی است که با نوعی حقارت توأم باشد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص294) از این ماده تنها همین کلمه در قرآن کریم آمده است؛ البته تعبیر «مذموما مدحورا» نیز در مورد برخی از جهنمیان به کار رفته است (اسراء/18)، که در آیه حاضر در هیچیک از قرائات متواتر، کسی آن را به صورت «مذموما» تلفظ نکرده است.
«مَدْحُوراً» اسم مفعول از ماده «دحر» میباشد که به معنای طرد و دور کردن میباشد (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص331؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص308) و برخی توضیح دادهاند که دور کردن و راندنی است که با نوعی تحقیر و خوار کردن همراه باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص178). از این ماده، در قرآن کریم سه بار با همین صیغه، ویکبار به صورت «دحورا» (به صورت مصدری) (صافات/9) به کار رفته است.
حدیث
1) از امام صادق ع در ضمن روایتط طولانی، نقل شده است:
«و ابلیس (که لعنت خدا بر او باد) از اینکه بر حضرت آدم علیهالسلام سجده کند، از روی استکبار و حسادت، سرپیچی کرد، پس خداوند متعال فرمود: «چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده کنی بر آنچه که به دست خودم آفریدم یا اینکه از بلندمرتبگان بودی؟! گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل.» (ص/75-76) درحالی که آتش، گِل را میبلعد؛ و من کسیام که روزگاری طولانی قبل از اینکه او را بیافرینی عبادتت کردم و تو خلعت و نور بر تنم کردی، و من کسیام که همراه با فرشتگان کروبین (سروران فرشتگان) و صافین (به صف ایستادگان) و مسبحین (تسبیحگویان) و روحانیین و مقربین در آسمانها تو را بندگی کردم!
خداوند متعال فرمود: از پیش در علم من معلوم بود که از فرشتگان اطاعت سر میزند و از تو معصیت؛ و با وضعیتی که از پیش در مورد تو میدانستم، طولانی بودن عبادتت برایت سودی نداشت؛ و تو را از هر گونه خیری تا ابد ناامید کردم (= أبلس)، و تو را سرافکنده و مطرود و شیطان و راندهشده و مورد لعنت قرار دادم. آنگاه بود که آفرینش نیکوی او به آفرینشی زشت و پلید تغییر کرد، و فرشتگان بر او یورش بردند ...
البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص345
و عنه [=تحفة الإخوان، ص65 «مخطوط»]: قال جعفر الصادق (علیه السلام):
... و أبى إبلیس (لعنه الله) من أن یسجد لآدم (علیه السلام) استکبارا و حسدا، فقال الله تعالى: «ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِین؛ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» و النار تأکل الطین، و أنا الذی عبدتک دهرا طویلا قبل أن تخلقه، و أنا الذی کسوتنی الریش و النور، و أنا الذی عبدتک فی أکناف السماوات مع الکروبیین و الصافین و المسبحین و الروحانیین و المقربین. قال الله تعالى: لقد علمت فی سابق علمی من ملائکتی الطاعة و منک المعصیة، فلم ینفعک طول العبادة لسابق العلم فیک، و قد أبلستک من الخیر کله إلى آخر الأبد، و جعلتک مذموما مدحورا شیطانا رجیما لعینا. فعند ذلک تغیرت خلقته الحسنة إلى خلقة کریهة مشوهة، فوثب علیه الملائکة ...
2) از امام رضاع روایت شده است که اسم ابلیس، حارث بوده و این سخن خداوند عزو جل است که [به او خطاب کرد] «ای ابلیس، ای عصیانگر»، و «ابلیس» نامیده شد، چون از رحمت خداوند عز و جل ناامید گردید [ابلس = ناامید شد].
معانی الأخبار، ص138
حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِیدِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ ذَکَرَ أَنَّ اسْمَ إِبْلِیسَ الْحَارِثُ وَ إِنَّمَا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا إِبْلِیسُ یَا عَاصِی وَ سُمِّیَ إِبْلِیسُ لِأَنَّهُ أُبْلِسُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
3) از ابنعباس روایت شده است که رسول خدا ص به علی به ابیطالب ع فرمود:
علی! همانا جبرئیل در مورد تو خبری برایم آورد که بدان خبر چشمم روشن و دلم شاد شد.
به من گفت: محمد! خداوند متعال به من فرمود: به محمد سلامی از من برسان و آگاهش کن که علی ع امام هدایت و چراغ در ظلمت و حجت بر اهل دنیاست، همانا اوست که صدّیق اکبر و فاروق اعظم است، و من به عزتم سوگند خوردهام که کسی را که به ولایت و سرپرستی او تن دهد و تسلیم او و جانشینان پس از وی باشد، داخل آتش نکنم، و کسی که ولایت او و تسلیم بودن در برابر او و جانشینانش را رها کند، در بهشت وارد نکنم، و «این سخن از من قطعی شد که قطعا پر میکنم جهنم» (سجده/13) و طبقاتش را از دشمنان او، و پر میکنم بهشت را از اولیاء و شیعیان وی.
مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة، (لابن شاذان) ص56؛ التحصین لأسرار ما زاد من کتاب الیقین، (لابن طاووس) ص622
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ عَیَّاشٍ الْحَافِظِ عَنِ الْقَاضِی عَبْدِ الْبَاقِی بْنِ قَانِعٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِسْحَاقَ وَ حَاتِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ الْفَرَجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سلت [صَلْتٍ] عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع:
یَا عَلِیُّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی فِیکَ بِأَمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ لَهُ قَلْبِی قَالَ لِی:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِی أَقْرِئْ مُحَمَّداً مِنِّی السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامُ الْهُدَى وَ مِصْبَاحُ الدُّجَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَنَّهُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ إِنِّی آلَیْتُ بِعِزَّتِی أَنْ لَا أُدْخِلَ النَّارَ أَحَداً یُوَالِیهِ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ [أَنْ] لَا أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ تَرَکَ وَلَایَتَهُ وَ التَّسْلِیمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ و «حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» وَ أَطْبَاقَهَا مِنْ أَعْدَائِهِ وَ لَأَمْلَأَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ.
تدبر
1) «قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ»:
بعد از اینکه خدا به شیطان مهلت داد و شیطان گفت که چه قصدی دارد، خطاب میآید که سرافکنده و مطرود از اینجا بیرون شو؛ که جهنم را از تو و پیروانت پر میکنم. درواقع شیطان مهلتی گرفت اما در این مهلت، مذموم و رانده شده است و نهایتا هم جایگاهش جهنمی است. یعنی از نظر خودش مهلتی گرفت، اما حقیقت این است که هم در این مهلت داده شده، بدبخت است و هم بعد از مهلت.
ثمره اخلاقی
کسی که به غیر قرب خدا رضایت دهد، شاید از منظر خودش سودی برده باشد، اما حتی با صرف نظر از اینکه آخرت جهنمی میشود، همین دوره مهلتی هم که دارد حقیقتا درمانده و رانده شده خواهد بود.
2) «اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً ...»:
کارهای شیطانی مذموم (مورد مذمت عقل) و سردرهوا (رانده شده، بدون پایگاه مطمئن) است.
3) «...لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ»:
خداوند انسان را برای رسیدن به مقام خلیفةاللهی آفرید، نه برای جهنم رفتن. اما انسان بودن انسان به این بود که با اختیار خود حرکت کند تا بتواند به مقامی برتر از فرشتگان برسد (جلسه225، تدبر1)؛ و وقتی اختیار داشت، امکان بد بودن و پیروی از شیطان را هم دارا بود. خود شیطان جهنمی است؛ پس طبیعی است که کسی دنبال شیطان برود از جهنم سر درآورد.
اگر به نکته فوق دقت شود معلوم میشود چرا در حالی که مقام خلیفةاللهی برای نوع انسان است (و حضرت آدم به نمایندگی از نوع مسجود ملائکه شد: جلسه224، تدبر2) اما در عین حال، برخی از انسانها نهتنها به آن مقام نمیرسند، بلکه جهنمی میشوند.
4) «...لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ»:
گرچه ابلیس در مسیر راه مستقیم کمین کرده و دائماً وسوسه مىکند (ایه قبل)، ولى گنهکار خود به دنبال شیطان مىرود و جهنّمى مىشود. (تفسیر نور، ج4، ص34)